دوست دارم گاهی شاعر نباشم – قطعۀ بیست و نهم

مجموعۀ شعر-یادداشت هایم با عنوان “دوست دارم گاهی شاعر نباشم”  را مؤسسۀ انتشارات نگاه در فروردین ماه ۱۳۹۲  چاپ و منتشر کرد. این مجموعه که  شامل سی و شش قطعه شعر-یادداشت، و سطرهای آن آمیزه ای از شعر و نثر شاعرانه است، در برگیرندۀ واقعی ترین رؤیاها و رؤیایی ترین واقعیات زندگی من است. +

ادامه...

سخنی شعر است که در ناهشیاری شاعر سروده می‌شود و خواننده را در هشیاری ویران می‌کند.
نظر شاعر و نویسندۀ بزرگ آلمانی، هاینریش هاینه را هم در تعریف شعربسیار دوست می‌دارم که می‌گوید: “شعر ممکن است نشانۀ بیماری انسان باشد، هم‌چنان که مروارید نشانۀ بیماری صدف است”.

||||||||||||||||||||

برای شاعری با تفکرات من،  اتفاق شاعرانه در شعر می‌تواند جایگاه ویژه‌ای داشته باشد، اتفاقی که شاید خیلی وفت‌ها نادیدنی و پنهان است، اما با اطمینانی که به شعور خواننده‌ام دارم، تردید ندارم که آن را خواهد دید و با نگاهش چیزی به آن اتفاق و به شعر من، یا بهتر است بگویم به شعر ما خواهد افزود.

||||||||||||||||||||

 هر اتفاقی در شعر من، در ابتدا خودانگیخته و غیرارادی است.وجود پارادوکس هم در بیشتر شعرهای من همین‌گونه است.
شاید هنگامی که آرام آرام از دانسته‌هایم جدا می‌شوم، و به افکار و اصول و باورهایم شک می‌کنم، بر اثر همین تردیدها، در اندیشه‌ام پارادوکس شکل می‌گیرد و بر روی کاغذ به آن جان می‌بخشم.

||||||||||||||||||||

 برای من زندگی بدون شعر، نیستی است. نمی‌گویم هر روز و هر ساعت شعر می‌نویسم، نه، اما با اطمینان می‌گویم که لحظه‌ای از شعر و از دنیایی که با شعر برای خود ساخته‌ام، دور نمی‌افتم.

||||||||||||||||||||

واهه آرمن